فعلا بی عنوان - شاید ادامه دارد

ساخت وبلاگ

اگه به اندازۀ کافی پول داشتم یه روز بدون خبر دادن به کسی پا می‌شدم می‌رفتم. کت چرمم و چکشم و چندتا چیز مهم دیگه‌م رو برمی‌داشتم و می‌رفتم. می‌رفتم به یه شهر خیلی کوچیک که خودم هم اسمش رو نشنیدم. یه خونه می‌گرفتم و همون جا می‌موندم. احتمالا تو کتابفروشی‌ای مغازه‌ای جایی کار می‌کردم. برام مهم نبود آدما راجع بهم چی فکر می‌کنن و برام مهم نبود که "موفق" باشم. می‌تونستم خودم باشم و معمولی باشم. همیشه دلم می‌خواسته دلم بخواد معمولی باشم. گاه‌گداری هم یه کارت پستال بدون آدرس فرستنده برای آدم‌های مهم می‌فرستادم که من زنده‌م و نگران نباشید. آخرش هم می‌مردم. سر کار که نمی‌رفتم مردم متوجه می‌شدن و با پول‌هایی که داشتم برام یه تشییع جنازه می‌گرفتن تو همون شهر کوچیک و همین.  آهنگ: Heaven's Basement - Lights Out In London + تاريخ پنجشنبه هفدهم اسفند ۱۳۹۶ ساعت 0:2 نويسنده نرگس.پ | فعلا بی عنوان - شاید ادامه دارد...ادامه مطلب
ما را در سایت فعلا بی عنوان - شاید ادامه دارد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dreaming-on بازدید : 15 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 20:40

خونه که اومدم اولین چیزی که گفتم (بعد از اینکه توضیح دادم چرا دیر اومدم) این بود که می خوام موهام رو دوباره کوتاه کنم. دلم می خواست تو یه دشت بی آدم باشم و رامشتاین گوش کنم و با سه جمله ی آخر این آهنگ فریاد بزنم که hilf mir.

+lyrics اگه خواستید.

فعلا بی عنوان - شاید ادامه دارد...
ما را در سایت فعلا بی عنوان - شاید ادامه دارد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dreaming-on بازدید : 74 تاريخ : دوشنبه 8 آبان 1396 ساعت: 2:26

دست راستم چندجاش قرمز/کبود شده و یه ذره باد کرده. دست چپم نه. دست چپم بیشتر در امانه چون کمتر ازش استفاده میکنم و کمتر بچشم میاد. چون کمتر بچشم میاد کمتر ازش بدم میاد. کمتر سعی در آسیب رسوندن بهش و حذف کردنش دارم. از خودم که بدم میاد دندونام رو فرو فعلا بی عنوان - شاید ادامه دارد...ادامه مطلب
ما را در سایت فعلا بی عنوان - شاید ادامه دارد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dreaming-on بازدید : 77 تاريخ : دوشنبه 8 آبان 1396 ساعت: 2:26

خیلی وقت پیش‌ها یک کارتونی نگاه می‌کردم. کارتون مورد نظر هنوز هم ساخته می‌شود و ادامه دارد. (این کارتون) داستان در مورد پسری ست به اسم تیمی که دو تا پری دارد که آرزوهایش را برآورده می‌کنند. در یک اپیزود تیمی از روی عصبانیت آرزو می‌کند که کاش هیچ‌وقت فعلا بی عنوان - شاید ادامه دارد...ادامه مطلب
ما را در سایت فعلا بی عنوان - شاید ادامه دارد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dreaming-on بازدید : 69 تاريخ : دوشنبه 8 آبان 1396 ساعت: 2:26

اولین مرگ زندگیم قبل از به دنیا اومدنم بود. مامانم هنوز منو حامله بود که خاله م مرد. من خیلی وقتا فکر می کنم که اگه خاله فتی نمرده بود چی می شد. خیلی وقتا هم فکر می کنم اون موقع مامانم منو حامله بوده چه شوک بزرگی بهش وارد شده که خواهرش مرده و این شوک فعلا بی عنوان - شاید ادامه دارد...ادامه مطلب
ما را در سایت فعلا بی عنوان - شاید ادامه دارد دنبال می کنید

برچسب : پرحادثه, نویسنده : dreaming-on بازدید : 62 تاريخ : دوشنبه 8 آبان 1396 ساعت: 2:26

یک زمانی خیلی امید داشتم. فکر می کردم وقتی بیست و چند سالم شه همه چیز درست می شه تو دنیا، صلح جهانی می شه و فلان و فلان. چون می دیدم که یهو یه پیشرفت تکنولوژیک بزرگ اتفاق افتاده. و می دیدم که آدمای اون ور سایت ها و اون ور اینترنت چقدر شبیه من ن. فکر فعلا بی عنوان - شاید ادامه دارد...ادامه مطلب
ما را در سایت فعلا بی عنوان - شاید ادامه دارد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dreaming-on بازدید : 80 تاريخ : دوشنبه 8 آبان 1396 ساعت: 2:26

راستش را بخواهید برای خودم هم عجیب است. به کسی بگویم با خودش فکر می کند که «دختره از بس کتاب خونده مغزش معیوب شده.» و بعد لبخندی از روی رودربایستی می زند که «چه جالب.» و بعد در می رود. خودم هم بودم همین واکنش را نشان می دادم یحتمل. این جا هم که می نو فعلا بی عنوان - شاید ادامه دارد...ادامه مطلب
ما را در سایت فعلا بی عنوان - شاید ادامه دارد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dreaming-on بازدید : 79 تاريخ : دوشنبه 8 آبان 1396 ساعت: 2:26